روزگار تنهایی
دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۱۶ ب.ظ
ققنوس سبک بال خیال
بیخود شده از تلاطم این روزگار
پر کشیده سوی آسمان دور
دورتر زدست جلاد زمان
تا بیابد آشیان...
گیسوان پر نشاط ماه
جای آن ستاره های بی گناه
اژده های مرگ می کند نوا
جای آن نسیم و باغ و اشتیاق
جای آن کبوتران دل گشاد
زاق های دشمنی پر است در فضا
جای آن ماهیان شاد
جای قمریان مست تر زباد
پیچک خبیس تنها ییست که میرود به هر کجا
جای رد پای زرنگار شبنم پگاه
روی برگ های بی گناه
تخم ماتمست که میدهد جلا
مه گرفته نم کشیده است ، طلوع
قد شکسته و خمیده است ، امید
روح زندگی ،دیر زمانیست که از درخت وجود
رخت بر بسته و رفته است
نعره شقایقان دشت در این عزا
به گوش خدا هم رسیده است
- ۹۲/۰۵/۲۸