چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

شعر- نثر- ترانه
چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

این سایت حاوی دل نبشته های دوستان ما از سراسر دنیاست.
نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما همواره می تواند راهگشا باشد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
۰۸
مرداد

دست خورشید در پی بی وفایی سایه ها برفت                                 گویی از دیار ما بوی کبریا برفت

وقت صبح دگر کسی ز نور به کوچه ها نشانه ای ندید                        حتم که آن همیشه ناخدا برفت

کعبه با همه جلال،در ضیافت جلوس دست حق به روی خاک              همچوخادمی پی زیارت قدوم مرتضی برفت

کودکان پی نیاز خود به هر کجا سری زدند                                   شیر در پیاله،اما شرر ز شیر خدا برفت

با اشاره ای در خیبر از پایه ها شکست                                       عدل با خیانت جماعت آشنا برفت

چاه که عمری همنشین دل ریش ریش بود                                    امشب از غم غربت مه لامنتها برفت

طاقت صدای حق کسی به وقت روز نداشت                                در پی سحر،همیشه منجی وفا برفت

ذوالفقار درفش کیمیایی رسالت یقین                                          همچو تیر غیب بر دل جماعت بی خدا برفت

دل دگر به سینه تاب ماندنش نبود                                             همنوا با کلام لافتی برفت

۰۶
مرداد

به اندازه هزار ماه طولانی است شبهای نبودنت...

شب قدر من

مرا بپذیر تا تمام عمر تو را بر سرم کنم...

۶-۵-۹۲    ۰۰:۰۰   خونه

  • تخلص: بی نام
۰۵
مرداد

صدای بارون که میاد

دلم تورو داد میزنه

میون این غریبه ها

اسمتو فریاد میزنه

صدای بارون که میاد

یاد زمستونم میاد

گرمای دستای تو که

منو میاورد توی باد

صدای بارون که میاد

دلم فقط تورو میخاد

تویی که عشق من بودی

منو میکشت اون خنده هات

بازم مثل همیشه من پنج مخالف میکشم

زیر صدای ناودونا رنج دقایق میکشم

زمستونا چه عالی بود وقتی کنار تو بودم

تمام کائنات رو به عشق تو می ستودم

الان دیگه تابستونم سرده واسم نمیدونم

منی که شعرامو دیگه واسه کسی نمیخونم

 

خونه ۵-۵-۹۲ ۰۰:۳۰

  • تخلص: بی نام
۳۰
تیر

آنقدر که خون به دل نهادیم

دندان به درون دل نشاندیم

آنقدر سکوت و صبر کردیم

هر روبهکی چو ببر کردیم

دیگر خبری از عشق هم نیست

هیچکس نگران دیگری نیست

این حکم چه حکم بی شرمیست

تنها بتنی ز او باقیست

انجام تمام خون هامان

میدان بزرگ آزادیست...

۳۰-۴-۹۲   ۰۰:۰۰   خانه

  • تخلص: بی نام
۳۰
تیر

با شعار آزادی زندگی کرده ام...

غافل از آنکه طناب دارم می شوند گیسوان آزادت....

خانه  ۳۰-۴-۹۲  ۰۰:۰۰

  • تخلص: بی نام
۲۲
تیر

این سکوت آسمان ویرانگر است*

زندگی اینک به سبکی دیگر است*

روزگاری زندگی بر عشق بود*

هم خدا هم مردم آن را می ستود*

رنگ و بویی بر تن و اشکم نبود*

معرفت، عشق و صفا پر رنگ بود*

عشق ها آن لذت جاوید بود*

در دل آن مردمان خورشید بود*

ای فسوس از بازی این روزگار*

کاملا وارونه گشته کردگار*

عشق ها اندر تن و بالین شد*

هر شبی با دیگری رنگین شد*

رسم شیدایی ما شد مسخره*

ای خدا کار مرا کن یکسره*

کاش میشد راهی بر قلب داشت*

عشق را آنطور که باید می نگاشت*

 

می نوشت بر پیکر سخت زمان*

آه ای تنهاییم با من بمان*

7.12.90 00:30 خونه

  • تخلص: بی نام
۲۲
تیر

باز این دل با صدای گریه ام همساز شد*

باز تنها گشتم و زخم دل من باز شد*
باز یاد آن همه تنهاییم افتادم و*
باز با چشمان تر،آن خاطرات آغاز شد*
باز یاد آن همه عاشق شدن های محال*
باز عاشق گشتم و عشقم برایم راز شد*
باز آمد به سراغم آن همه احساس ناب*
بازجایت خالی و چشمان خیسم باز شد*

27 3 91 23:00 خونه

  • تخلص: بی نام
۲۲
تیر

شب است  دل هوایت را نموده

تو را سجده به سجده دل ستوده

شب است و یاد تو در خاطر من

تمـــــــام لحظه هایم را ربــــــــوده

شب است و شانه خالی از سر تو

به بالیــــــــــنم به جز یادت نبوده 

شب است و کوچه های تنگ و تاریک

تو را در اشک چشمم نو نموده

30-11-91   00:30

  • تخلص: بی نام
۲۲
تیر

چقدر به پاکی علاقه داریم!

تا نگاهمان به هم گره می خورد، قصد پاک کردن داریم

تو با نگاهت مرا میشوری و قلب من نیز رخت هایش را

30-11-90  00:00

  • تخلص: بی نام
۲۲
تیر

شب آمد و خاکستر دل شعله گرفت

تنهایی و بغض و بی کسی دوره گرفت

شب آمد و دل تو را به خود وعده گرفت
دلداری اوقات مرا عهده گرفت
شب آمد و بی تو آسمان بغض گرفت
یاد تو و عشق تو مر از پشت گرفت
شب آمد و دل به غصه در خانه گرفت
حکمش فقط این بود که دیوانه گرفت
۱۷-۱۲-۹۱.  ۲:۰۰.  خونه
  • تخلص: بی نام