خداوندا
چه کسی است که نداند
تو بزرگترینی
آفریدگاری
بخشنده ترینی
مهربانترینی
و عرشت بی انتهاست...
پروردگارا
کفر نمی گویم
تو را با ذهن کوچکم می سنجم
پرسش دارم
چرا
چرا در بارگاه ملکوتیت دست به آفرینش زدی؟
جن را آفریدی
در حالیکه میدانستی متکبر است
و شش هزار سال تو را به دروغ پرستید
و تو می دانستی و دم بر نیاوردی
فرشتگانی داشتی که تنها از روی آموخته هایشان تو را سپاس می گفتند...
اما باز دست به آفرینش زدی
و بهترین دست ساخته ات را بوجود آوردی
موجودی که در اوج کوچکی، می تواند آنقدر متکبر باشد که ابلیس هم به او نرسد و یا آنقدر سپاسگزار که نظیری نداشته باشد
پروردگار
دلیل آفرینش موجودات چیست؟
مگر جز عشق هم آفریدی؟
ولی چرا باز هم آفریدی؟
ذهن ناقصم مرا اندوهناک می کند
تو هم تنهایی؟
آفریدی و تحمل کردی اما کافی نبود
خواستی در اوج اختیار موجودی تو را بپرستد
نه چون جن و فرشته
تو با آنهمه بزرگی و جلال تنهایی
ما خدایی همچون تو داریم که در اوج تکبر نیز در بحرانها میخوانیمش
اما تو چه؟!
اینهمه موجودات کوچک اگر شبانه روز حمدت را گویند حتی ذره ای نمی توانند از الطافت را جبران کنند چه برسد به پر کردن تنهاییت!
آنقدر کوچکیم که چنین خدایی را تو خطاب میکنیم و همین آغاز نفهمیدن است
و تو تنها بزرگی هستی که تو خطاب میشوی
تنها صاحب حقی که بهترین آفریده ات هم تو را فراموش میکند
یادم می آید شخص پستی که به من توهین کرده و سیلی ای نثارم کرد. در دل بخشیدم به دلیل آنکه در محضرت بگویم
من که در مقابلت هیچم، از خود کوچکتر را بخشیدم،تو که خدایی مگر میتوانی همچون منی که در مقابلت هیچم را نبخشی؟
خدایاااا
دوست داشتنهایمان، پرستیدنمان و پیروی هایمان هم بوی معامله می دهد...
راهت را نه برای رسیدن به تو، بلکه برای بهشتت انتخاب نموده ایم
چقدر تنهایی خدای من...
تنهاترینی که همواره پناهمان بودی
تو بزرگترینی
مهربانترینی
بهترینی
و نیز
تنهاترینی
٣١-٥-٩٢ ١:٢٤ خونه