چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

شعر- نثر- ترانه
چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

این سایت حاوی دل نبشته های دوستان ما از سراسر دنیاست.
نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما همواره می تواند راهگشا باشد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۵۷ مطلب با موضوع «نثر» ثبت شده است

۰۵
شهریور

زمانی آبروی انسان برابر آبروی خدا بود
زمانی کسانی که از شریعت سخن می گفتند را می توانستیم از روی رفتار و گفتارشان شناخت
زمانی اسامی معصومین آنقدر با ارزش بود که بعد نامشان همه سکوت می کردند
زمانی با صلوات قائله ای ختم به خیر می شد
امروزه اما همه چیز تغییر کرده
ارزشها عوض شده است و ...
انگار که به سالهای بسیار دور برگشته ایم
حتی زلیخا هم روی خدایش را پوشانده بود تا گناهش را نبیند
اما اکنون
زیر نام بزرگ آزادمرد جهان، هم الفاظ رکیک بکار می برند و هم آبروی انسانها را مورد عنایت قرار می دهند
اکنون برای اثبات خود زیر خیلی چیزها می زنند
خداوند باری تعالی به صراحت فرموده اند هیچ اجباری در دین نیست
اما
اما برخی که باید دستهاشان پینه بسته باشد، اینک با پیشانی پینه بسته شان خود را خدا می پندارند و عذاب و عقوبت دنیوی و اخروی حواله دیگران می نمایند، غافل از اینکه همین برخوردهاشان موجب دوری مردم از شریعت شده است و تراژدی انحراف شریعت را رقم زدهاند.
برخی با بمب و کشتن مردم به بهشت می روند و برخی با اجبار دیگران به خداپرستی
من نمیدانم معیارتان چیست که اینهمه انحراف از آن دارید
خدای من
به تمام نمازهای غلطم، به تمام روزه های نادرستم و به تمام عبادات انجام نداده ام سوگند یاد میکنم که تسلیمت هستم و به اسلامت ایمان دارم
در روزهایی که هنوز پاک سرشتانی هستند که در راه مظلومان شهید میشوند، دیندارنماهایی هستند که با افراط و تفریطشان موجب گمراهی مردم می شوند
خدای مهربان
ما را از گزند انحرافات مصون بدار، گناهانمان را ببخشای و آنقدر سینه مان را فراخ کن تا فقط خودمان را نبینیم...

@chelchelaa

  • تخلص: بی نام
۰۵
شهریور

هیچ نتی جایگزین صدایت نمی شود...
١٠-٥-٩٥ ٠٠::٣٠
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۰۵
شهریور

بعد از سالها دیگر نخواهی بود...
یاد روزهای چت و چت روم و کافی نت بخیر
یاد شکلک هایی که با آن شاد شدیم، گریستیم و حتی عشق ورزیدیم بخیر
یاد آن صدای ناک ناک درب که نشانگر آمدن دوستان بود
یاد آن همه احساسی که با تو داشتیم بخیر
یاد آنلاین بودنها
یاد آفلاین بودن ها
و یاد آن مخفی شدنها بخیر
برای من بیش از یک دهه همدم بودی
من با تو شیطنت کردم، با تو تغییر کردم و با تو بزرگ شدم
تو بودی که تمام حرفهای نگفتنی را می رساندی
تو بودی که ساعت ها در کنارم به انتظار آمدن او صبر میکردی
هنوز هم با تو بودم
هنوز هم به تو سر میزدم
باورم نمیشود که دیگر نیستی
باورم نمی شود که اینهمه تنها شده ای
باورم نمی شود که بعد سالها دیگر نخواهی بود...
تو را به خاطر همه خاطره سازیهایت دوست میدارم
متشکرم دوست همیشگی من
فقط تو میفهمیدی که همیشه آنلاین ترینها تنهاترینند
و اینک
بدون تو
تنهاییم را با که قسمت کنم؟
به خدا می سپارمت شکلک خندان در حال جهش
١٥-٥-٩٥ ٤:٠٠ آخرین روز یاهو مسنجر
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۰۵
شهریور

بیمار توام
بیمار چشمانت
کاش دکتر هر لحظه برایم لبخندت را تجویز نمیکرد
تا با خیره شدن به عکسهایت
یاد گذشته بیفتم...
چه مورفینی است نگاهت...
٢٢-٥-٩٥ ١٥:٢٠
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۰۵
شهریور

گاهی وقتا بدون هیچ دلیلی دلت میگیره
گاهی وقتا زل میزنی تو یه عکس و کلی خاطره رو مرور میکنی
گاهی تموم درداتو تو گلوت مخفی میکنی و وقتی کسی حواسش نیست تو چشات خالیش میکنی
یه وقتایی هی نمیشه و هیچکی هم نمیتونه درکت کنه
هر چقدر هم خودتو مشغول میکنی و حواستو پرت میکنی، یدفعه، تو یه لحظه،
تو یه نگاه،
تو یه لبخند،
شایدم تو یه سکوت
به اوج تنهاییت فرو میری و باز هم اون بغض لعنتی میاد سراغت
باز هم همه شیرینی ها برات بی مزه میشه و نفس عمیق میکشی
یه وقتایی اونقدر حرف داری که هیچکی رو پیدا نمیکنی تا براش بگی
یه وقتایی خسته میشی از اون همه ابراز همدردی و از اون همه نظرات عاقلانه و دلت میخاد داد بزنی و بگی کار عقل نیست، کار دله
اونجاست که تو خودت فریاد میزنی و از ته دل میگی
خدای من، کمکم کن
٢-٦-٩٥ ٢٢:٠٠
#سید_مجتبی_قاسمی
@chelchelaa

  • تخلص: بی نام
۳۱
تیر

می خواهم از تو بنویسم
اما
همین که به ذهنم می آیی، قلبم به تپش می افتد و نفسهایم به شماره
می خواستم از تو بگویم
از لبخندهایت
از نگاه هایت
و از آنهمه دوست داشتن که با اشاره ای خرجت کنم
تو تنها کسی هستی که مرا به زندگی امیدوار نی کند
تو همان نوری هستی که به زندگیم تابیدی
و تو همان سحری هستی که هیچگاه به صبح نرسید
٢٧-٤-٩٥ ١:٠٠
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۱۳
خرداد

هنر
چه واژه ی بی معناییست در مقابل چشمانت
۱۲-۳-۹۵

  • تخلص: بی نام
۱۶
فروردين


امشب که صدای دلم بلندتر از هر فریادی است، سکوتی سنگین بر من حکمفرما شده
و چقــــــــــدر شلوغ است این سکوت...
احساسم مرا تا بیکرانه های وجودم می کشد
همه درونم در تکاپوست
نفسم به شماره می افتد
و هزاران فکر و سخن در وجودم جاری می شود
و باز هم مثل همیشه پوششی از جنس سکوت مرا پنهان می نماید
16-1-95 00:30
@Chelchelaa
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۲۳
بهمن

ایندفعه که تو خیابونی یجور دیگه نگاه کن.

اونی که حتی تو بارون داره پیاده مسیرشو میره شاید داره از مسیرش لذت میبره. شاید داره به خیلی چیزا فکر میکنه. شاید داره یه چیزایی رو تو خودش حل میکنه. شاید میخاد حس اونایی که تو خیابونن رو درک کنه و همش از پشت شیشه ماشین به اطرافش نگاه نکنه و نظر نده....

ایندفعه که تو خیابونی به اطرافت بهتر نگاه کن.

شاید اونی که شیک نمیپوشه از نداشتن پول نباشه. شاید از یه چیزایی خسته شده. شاید نمیخاد دیگه زیبای کسی باشه. شاید میخاد آدما جذب شخضیتش شن نه لباسش. شاید داره یه جایی میره که لباس شیک باعث حسرت خوردن آدمای اونجا میشه...

ایندفعه که تو خیابونی ...

بهتره قلبه آدما رو درک کنیم نه ظاهرشونو

#سید_مجتبی_قاسمی

22-11-94
10:00

https://telegram.me/chelchelaa

  • تخلص: بی نام
۲۳
بهمن

من هم اگر پیامبر بودم بهره را حرام می دانستم.

دل سپردن به آنکه طلب بهره از سپرده دارد اشتباه است.

بهره کشی از عشق کثیف ترین نوع کارهاست.

#سید_مجتبی_قاسمی
۲۳-11-94
00:22
https://telegram.me/chelchelaa

  • تخلص: بی نام