چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

شعر- نثر- ترانه
چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

این سایت حاوی دل نبشته های دوستان ما از سراسر دنیاست.
نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما همواره می تواند راهگشا باشد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۴ مطلب با موضوع «بدون موضوع» ثبت شده است

۰۴
مرداد

هیچ وقت از روی ظاهر کسی رو کاملا نسنج
گاهی اونی که پیاده میره میخواد غماشو زیر پاش پنهون کنه
گاهی اونی که میخنده واسه اینه که کسی گریشو نبینه
و گاهی کسی که خیلی مغروره واسه اینه که خیلی تنهاست
ما آدما همیشه خودمونو پشت یه دروغی پنهون میکنیم
نداشته هامونو، دوست داشتنومونو، فکرهامونو و خیلی چیزای دیگه
و همیشه هم تو کوتاه مدت جذب این دروغها شدیم
بیایم به اطرافمون بهتر نگاه کنیم
پشت اون غروری که اصلا نگات هم نکرد میتونه یه مادر بیمار باشه،میتونه بی پولی باشه، میتونه یه شکست باشه،میتونه یه قلبی باشه که همه وجودشو لگدمال شده میبینه، میتونه یه فاصله ای بینتون باشه که اون میبینه و تو نمیبینیش،فاصله ای که در ظاهر یه قدم و یه لبخنده اما پشتش هزااااار هزار تفاوته
کاش مثل قدیما بود
کاش واسه دل خودمون خیلی چیزا رو زیر سوال نمیبردیم
کاش اونقدر تحمل داشتیم که یکیو بخاطر خودش بخوایم
نه واسه خودمون
آره عزیزم
یه بار دیگه به آدمای توی پیاده رو نگاه کن
اونی که شیک نمیپوشه حتما دلیل به نداریش نیست
شاید نمیخواد قلبشو به رنگ و لعاب بفروشه، شاید میخاد با دوستاش که ندارن همرنگ شه، شاید نمیخاد تا اونی که دوسش داره نرفته، کسیو به خودش جلب کنه، شاید اونی که می خواستتش دیگه نیست...
ایندفعه به صدای کشیده شدن پاها روی برگ خوب گوش کن
شاید اونقدر بغض داره که بجای گلوش پاهاش دارن داد میزنن

پشت رفتار همه ماها علتی هست
همیشه خنده به معنی شاد بودن نیست
و همیشه جذابیت به معنی خوب بودن نیست
خوب به آدما نگاه کن
تو دنیایی که هیچ چیز سر جاش نیست، باید حرف رو از چشم، درد رو از دل و دوس داشتنو از رفتارش متوجه شی
۴-۵-۹۴. ۰۰:۰۰
Www.chelchela.blog.ir

  • تخلص: بی نام
۲۹
اسفند

شکوفه های بهاری عطرآگین تر از هر سال شده اند

نوروز امسال سرشار از عطر گل یاس است

گویی خبر از آفتاب پشت ابرها می آید....

نوروز مبارک

  • تخلص: بی نام
۰۹
اسفند

من خاص نیستم...
فقط تو هم مثل بقیه ای ...

  • تخلص: بی نام
۲۳
خرداد

امسال نیز تا سپیده دم منتظرت بودیم...

تمام شهر را برایت آذین بستیم...

از هر طیف و هر مسلکی، همه و همه به انتظارت نشسته بودیم

چه روزهایی که به شوق آمدنت به شب رسید و چه شب هایی که در انتظارت به صبح....

تو را نه برای مال و مقام، نه برای جایگاه و شان و حتی نه برای خودمان، فقط تو را بخاطر خودت میخواهیم آقای خوبی ها

و این همان عشق به انتظار توست که ما را به زندگی مشتاق می نماید ای نجات دهنده...

به عشق آمدنت و بدون هیچ سمت و سویی و با هر عقیده ای جشنی گرفتیم و بی صدا صدایت زدیم...

و صدای سکوت ما آنقدر بلند بود که هزاران عاشق انتظار هم به استقبالت آمدند...

عاشقانی که فارغ از مهمانان و برنامه ها، تمام کاستی هایمان را تحمل کرده و نواقصمان را نادیده گرفتند تا فقط همصدایمان شوند

تا تو صدایمان را بشنوی...

و من هنوز در حسرت اینم که چرا نتوانستیم پذیرای مادری باشیم که پسرش برایت نذر آهنگ نمود...

آری شاید صدای ساز پسرک گیتار به دست فراتر از صدای ما بود و تو آنجا بودی...

23-3-93   14:36

  • تخلص: بی نام