چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

شعر- نثر- ترانه
چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

این سایت حاوی دل نبشته های دوستان ما از سراسر دنیاست.
نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما همواره می تواند راهگشا باشد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۶ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۶
مهر

من همان پیکره پراحساس

که نشسته است به باد

آن فراموش شده در نزدیکی

 که دلش سوخت ولی هیچ نگفت

من همان حس بد تنهایی

حس آن نیمکت خیس و سرد

که نشسته است به آب

آن یگانه سند احساسات

که به کل رفته ز یاد

در زمستانم و هیچ کسی مرهم نیست

که به گرمای تنش زخم یخم باز کند

که بیاید به سراغم نفری درمانده

آن که از عشق رانده

٢٣-٧-٩٢ ٠٠:٣٠

  • تخلص: بی نام
۲۶
مهر

شوریده ام شوریده ام

از دو جهان ببریده ام

تا کام بر کامم نهی

در خون خود غلتیده ام

.

جانم بیا جانم بیا

ای دین و ایمانم بیا

تا جان بگیرم از تو من

شوریده بی ادعا

  • تخلص: بی نام
۲۶
مهر

تا که بودی زخمه بر دل میزدی

رفته ای و زخم بر جان می خورد

زخم دل هیچ است در خوناب تو

رفتنت با دیگری، جان می برد

من تمام خویشتن را داده ام

دلبری همچون تو را استانده ام

دلبری با عاشقان کار تو است

پاکبازان را کجا یار تو است؟

عاشقی با بی کسان کار من است

عشق مسلخگاه امثال من است

گیج و مست و منگ و کور و دربه در

هرچه دیدستی همه حال من است

پاکبازان را همان بهتر که دل

در حضور همچو تو، کارند به گل

آنچه از آغاز در بخت من است

عشق بازی با همین اهرمن است

٢٣-٧-٩٢ ١٥:٤٥

  • تخلص: بی نام
۲۳
مهر

سلام آقای خوبیها،سلام ای قرص ماه نور                      

تو اقیانوس پر مهری،سلامت میدهم از دور

سلام ای مرکز ثقل تمام مردی و ایثار

سلام ای ناجی غم های مرد زار

سلام ای برکت خاک خراسان

سلام ای نوح وفخر ملک ایران

سلام ای دست اعجاز خدایی

تو بر هر ناشناسی آشنایی

مسافر در پی راه تو بسیار

قدم گاهت بهشت و وعده ی یار

شفاعت پیشه ی آهوی تنهایی

سلام ای رهبر امواج دریایی

به خاک مرده با دست مسیحایی نشان دادی

به ملک بی نشان توس،جان تازیی را ارمغان دادی

تو آن پیغمبر هشتم،رسول دین و دنیایی

درختی آنچنان سرور،که از هر گوشه پیدایی

سلامت میدهم ای کعبه ی حجاج بی عیب

بنو شان بر دلم شرابی از غیب

۲۱
مهر

وقتی تو غربت یه دلی میگیره
روزام براش میشه سیاه و تیره
کاشکی میشد فقط تو غربت بشه
دلا فقط واسه وطن بگیره
یه وقتایی تو جمعی و تنهایی
میون زنده ها دلت میمیره
هر کی به جایی دل میبنده میره
شکست که خورد سراغتو میگیره
همه میخوان یه روزی جات باشن تا
غمی نیاد خندشونو بگیره
نمیدونن درون تو خرابه
دلت ز هرچی گریه سیر سیره
نمیدونن خیلی دلت میخاد که
مثل اونا یه روز دلت بگیره
  • تخلص: بی نام
۲۱
مهر

به آسمان رسیده صدای این دل من
کسی ز من نپرسید حدیث مجمل من
کسی درون من را به ظاهرم نفهمید
همیشه تنها منم همینه مشکل من
١٧-٢-٩٢   ٠٠:٠٠  خونه
  • تخلص: بی نام
۲۱
مهر

گاهی جمله ای، حالتی، نگاهی، تو را به خاطرم می آورد...
برای دیدنت آماده میشوم
به آینه که می رسم ناگهان خنده هایم محو میشوند...
خمیدگی در من موج میزند
چشمهایم باد کرده
صورتم خشکیده
گلویم می سوزد
به خودم می آیم
آری
تو رفته بودی
این را تمام من فریاد می زند
به یاد فریادهای سکوتم
به یاد بغض های مانده ام
و آخرین قرار می افتم
قرار بود مشکی بپوشی و من سپید
بدنبال پیرهن سپیدم می گردم
به تن میکنم و عطر مورد علاقه ات را میزنم
شوری عجیب گرفته ام
به سریعترین شکل آماده میشوم
یادم رفت
گفته بودی موهایم را کج بگیرم
شانه ام را میگیرم
و ....
باز هم آینه
تو
رفته
بودی...

  • تخلص: بی نام
۲۱
مهر

آنقدر تنها شده ام که روزی ١٨ ساعت کار هم جای خالیت را پر نمی کند
١٧-٧-٩٢    ٠٠:١١
  • تخلص: بی نام
۲۱
مهر
همش چشای ناز تو شبا میاد به خاطرم
من که اسیر قلبتم، یه عمره که منتظرم
همش توی تنهاییام تورو کنارم میبینم
پلکی نمیزنم جلوت، میخام فقط که ببینم
میخام فقط ببینمت، همینشم زیادیه
توهم با تو بودن، برام یه جرم عادیه
دیدن تصویر چشات، نون منه آبه منه
طنین زنگ خنده هات، ملودی خواب منه
سحر فقط به یاد تو روزمو آغاز میکنم
توی دلم تصویرتو، هزار دفعه ناز میکنم
٢١-٧-٩٢
٢٣:٣٠
  • تخلص: بی نام
۱۵
مهر

چنان برکالبدم اندوه دارم


که گویی باری همچون کوه دارم


هوای ذهن من مسموم افیون


خراباتم، کجا من روح دارم