گاهی ...
يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۶ ب.ظ
گاهی جمله ای، حالتی، نگاهی، تو را به خاطرم می آورد...
برای دیدنت آماده میشوم
به آینه که می رسم ناگهان خنده هایم محو میشوند...
خمیدگی در من موج میزند
چشمهایم باد کرده
صورتم خشکیده
گلویم می سوزد
به خودم می آیم
آری
تو رفته بودی
این را تمام من فریاد می زند
به یاد فریادهای سکوتم
به یاد بغض های مانده ام
و آخرین قرار می افتم
قرار بود مشکی بپوشی و من سپید
بدنبال پیرهن سپیدم می گردم
به تن میکنم و عطر مورد علاقه ات را میزنم
شوری عجیب گرفته ام
به سریعترین شکل آماده میشوم
یادم رفت
گفته بودی موهایم را کج بگیرم
شانه ام را میگیرم
و ....
باز هم آینه
تو
رفته
بودی...
- ۹۲/۰۷/۲۱