چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

شعر- نثر- ترانه
چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

این سایت حاوی دل نبشته های دوستان ما از سراسر دنیاست.
نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما همواره می تواند راهگشا باشد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۸ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۳۰
تیر

آنقدر که خون به دل نهادیم

دندان به درون دل نشاندیم

آنقدر سکوت و صبر کردیم

هر روبهکی چو ببر کردیم

دیگر خبری از عشق هم نیست

هیچکس نگران دیگری نیست

این حکم چه حکم بی شرمیست

تنها بتنی ز او باقیست

انجام تمام خون هامان

میدان بزرگ آزادیست...

۳۰-۴-۹۲   ۰۰:۰۰   خانه

  • تخلص: بی نام
۳۰
تیر

با شعار آزادی زندگی کرده ام...

غافل از آنکه طناب دارم می شوند گیسوان آزادت....

خانه  ۳۰-۴-۹۲  ۰۰:۰۰

  • تخلص: بی نام
۲۲
تیر

این سکوت آسمان ویرانگر است*

زندگی اینک به سبکی دیگر است*

روزگاری زندگی بر عشق بود*

هم خدا هم مردم آن را می ستود*

رنگ و بویی بر تن و اشکم نبود*

معرفت، عشق و صفا پر رنگ بود*

عشق ها آن لذت جاوید بود*

در دل آن مردمان خورشید بود*

ای فسوس از بازی این روزگار*

کاملا وارونه گشته کردگار*

عشق ها اندر تن و بالین شد*

هر شبی با دیگری رنگین شد*

رسم شیدایی ما شد مسخره*

ای خدا کار مرا کن یکسره*

کاش میشد راهی بر قلب داشت*

عشق را آنطور که باید می نگاشت*

 

می نوشت بر پیکر سخت زمان*

آه ای تنهاییم با من بمان*

7.12.90 00:30 خونه

  • تخلص: بی نام
۲۲
تیر

باز این دل با صدای گریه ام همساز شد*

باز تنها گشتم و زخم دل من باز شد*
باز یاد آن همه تنهاییم افتادم و*
باز با چشمان تر،آن خاطرات آغاز شد*
باز یاد آن همه عاشق شدن های محال*
باز عاشق گشتم و عشقم برایم راز شد*
باز آمد به سراغم آن همه احساس ناب*
بازجایت خالی و چشمان خیسم باز شد*

27 3 91 23:00 خونه

  • تخلص: بی نام
۲۲
تیر

شب است  دل هوایت را نموده

تو را سجده به سجده دل ستوده

شب است و یاد تو در خاطر من

تمـــــــام لحظه هایم را ربــــــــوده

شب است و شانه خالی از سر تو

به بالیــــــــــنم به جز یادت نبوده 

شب است و کوچه های تنگ و تاریک

تو را در اشک چشمم نو نموده

30-11-91   00:30

  • تخلص: بی نام
۲۲
تیر

چقدر به پاکی علاقه داریم!

تا نگاهمان به هم گره می خورد، قصد پاک کردن داریم

تو با نگاهت مرا میشوری و قلب من نیز رخت هایش را

30-11-90  00:00

  • تخلص: بی نام
۲۲
تیر

شب آمد و خاکستر دل شعله گرفت

تنهایی و بغض و بی کسی دوره گرفت

شب آمد و دل تو را به خود وعده گرفت
دلداری اوقات مرا عهده گرفت
شب آمد و بی تو آسمان بغض گرفت
یاد تو و عشق تو مر از پشت گرفت
شب آمد و دل به غصه در خانه گرفت
حکمش فقط این بود که دیوانه گرفت
۱۷-۱۲-۹۱.  ۲:۰۰.  خونه
  • تخلص: بی نام
۲۱
تیر

من و مهرو مهتاب و شور

تمنای زردی که رفته به گور

من وسرنوشتی نوشته سیاه

یه بیشه که پو شیده رخت عزا

شب و شعر وشب تاب و شوری ز نو

جهان مست و مدهوش بی خود، ولو

نوای طربناک مطرب به گوش

ز جام جهان جرعه ای تازه نوش

به کام ستم پیشه زر،زهر کن

به جادوی مهر برکه را بحر کن

ز عریانی شب نقابی بساز

گلوگیر غم باشو دیو نیاز

به مانند کاوه جامه و بیرق عدل و داد

نگهبان رویین تن پاک زاد

۲۱
تیر

 اهریمن غم چو بر گل عشق رسید


خاری شد و بر تن نحیفش رویید


گل را دگر از جفای خار راه نبود


تا ژرف کسوف کامل تنهایی


هر انجمنی که گل بر آن حاضر بود


غم نیز کشان کشان بر آن نازل بود


در خلوت یار،دگر شکر خندی نیست


باور به حریم سخن عاشق تر نیست


در باغ اگر شور و نوایی باقیست


از غیرت آن جام شراب و ساقیست


شاید که گل سرخ وفایی دارد


عاشق به ره عشق نگاهی دارد


شوریدگی شبنم شهدادی صبح


اشکیست که بر سوگ عزایی جاریست


ناقوس،که بر منبر رستاخیز طنین انداز است 


گویی که هنوز دری به سویت باز است

۲۱
تیر

بروای دل برآنجایی که باید


که جانت را جزآنجا جا نباید 


برون کن خاطرات سرد و سنگین 


ز دریای وجود جان رنگین


در این وادی رها شو همچو آهو


رها ،همچو تنها یک پرستو


برو دل گیرو ،دل بازو دلبری کن


به جام و جان وساقی سروری کن


بگردان زندگی را با نگاهی 


برون کن زین جهان هر چه سیاهی


بگیر این پند از پیر خرابات


که تنها زین جهان ماند همی پاک


که در توست و همی در تو نهان است


که تنها نامی در این جهان است


که گر یابی هم او را، راست گردی 


واز محنت کشیدن باز گردی


در آن بینی جهانی برتر از گل

نمایان هر چه راخواهی از آن گل