زلزله دل
جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۴۷ ب.ظ
صدای زلزله دلم را کسی نشنید
دوستی ها شکستند و دوست داشتن ها تحقیر شدند
آوارهای بجا مانده رنگ زندگی ندارند
خبر از هیچ گروه نجاتی نیست
تنها صدای خفیف تپش است که به گوش میرسد
نه حرکتی می توان کرد و نه حتی کورسویی
می دانم که زیر طبقاتی از صداقت مدفون شده ام
و هم او بود که صدایم را قطع کرد
باز هم تورا میبینم نازنینم
و باز هم در ندیدن ها دیدمت
تو تنها بزرگی هستی که تو خطاب می شوی
با همه کوچکیم تو را می ستایم
مرا بسوی خود بکش ای آشنای دردها
بگذار ظرفم از چشمه تو پر شود
نه به چشم دیگری
صدایی آمد
به سویت می آیم
نورت را احساس میکنم
نه
نه
نمی خواهم زنده بمانم
- ۹۲/۰۳/۳۱