چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

شعر- نثر- ترانه
چلچلا- دل نبشته هایی از جنس شعر، نثر و ترانه

این سایت حاوی دل نبشته های دوستان ما از سراسر دنیاست.
نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما همواره می تواند راهگشا باشد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
۱۱
فروردين

او نباشد خانه با زندان چه فرقی می کند
او نباشد برف یا باران چه فرقی می کند
او نباشد در کنارت، کافه ها حتی که هیچ
چای تلخ و قهوه با قلیان چه فرقی می کند
او نباشد زنده بودن با دلیل هم خوب نیست
راحتی یا رنج بی پایان چه فرقی میکند
او نباشد سرعت نبض و نفس ها هم که هیچ
تندرستی، درد بی درمان چه فرقی می کند
او نباشد نغمه بلبل، صدای سازها
پاپ و رپ یا چهچه مستان چه فرقی می کند
او نباشد عطر گل ها، بوی عود
اوکالیپتوس، مشک ایران هم چه فرقی می کند
او نباشد سبز هم خوش رنگ نیست
کور باشی یا که بینا، چه فرقی می کند
او نباشد کل این حس های دنیا هم که هیچ
دوزخ و فردوس یا ایران چه فرقی می کند
او نباشد تیک تاک یا ساعت شماطه دار
چه زمانی یا دیجیتال هم چه فرقی می کند
او نباشد در خیال هر کسی چیزی جداست
عشق شاعر، عشق یزدان هم چه فرقی می کند
١١-٠١-٩٦ ٠١:٠٠
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۱۹
اسفند

پشت سیستمم نشستم

چشمام منتظر رنگ قرمز گوشه بالایی سمت چپ صفحه است
حتی صدایی هم از گوشه پایینی سمت راست صفحه هم دیگه نمیاد
بازم میرم تو پیجها میگردم
بعضی از عکسها ناخودآگاه نظرمو جلب میکنه
چه خنده ی زیبایی داره این عکسه
این یکی چقدر انرژی مثبت توشه
محو تماشای اونا میشم
کم کم داره احساس خفگی بهم دست میده
بازم این بغض لعنتی اومد
صدام میگیره و اشک تو چشام جمع میشه
باید حواسم باشه که اطرافیانم نفهمن
الان اگه یکی صدام کنه پرخاش میکنم

اصلا حس الانم شبیه حال و هوای این عکسا نیست
کاش...
کاشکی ...

کاش من هم همچو یاران، عشق یاری داشتم
خاطری می خواستم یا خواستاری داشتم

تا کشد زیبا رخی بر چهره ام دستی ز مهر
کاش چون آیینه، بر صورت غباری داشتم
...
ای که گفتی انتظار از مرگ جانفرساتر است!
کاش جان می دادم اما انتظاری داشتم

شاخه ی عمرم نشد پر گل که چیند دوستی
لاجرم از بهر دشمن کاش خاری داشتم

خسته و آزرده ام، از خود گریزم نیست، کاش
حالت از خود گریزِ چشمه ساری داشتم

نغمه ی سر داده در کوهم، به خود برگشته ام
که به سوی غیر خود راه فراری داشتم

محنت و رنج خزان این گونه جانفرسا نبود
گر نشاطی در دل از عیش بهاری داشتم

تکیه کردم بر محبت، همچو نیلوفر بر آب
اعتبار از پایه ی بی اعتباری داشتم

پای بند کس نبودم، پای بندم کس نبود
چون نسیم از گلشن گیتی گذاری داشتم

آه «سیمین» حاصلم زین سوختن افسرده است
همچو اخگر دولت ناپایداری داشتم

  • تخلص: بی نام
۲۵
آذر

تنهایی مصریست
وقتی که می فهمند از ابتدا تنها بوده ام، تنهایم می گذارند...
و این طاعون قرن است
سالهاست دنیایم سخت یک نفره است.
٦-٨-٩٥ ٨:٣٥
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۲۵
آذر

  • تخلص: بی نام
۲۵
آذر


می رود مهر و دلم بی مهر نیست
عاقبت بی مهر با بی مهر زیست
چون که آبان آمده با مهر باش
مهربانی انتهای زندگیست
١-٨-٩٥
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۲۵
آذر

فال حافظ گفته بود مهرش ز دل ها می رود
ماه آبان رفت و قلبم خون دلها می خورد
بر غریبی رضایت می دهم الله قسم
ماه آذر نام او با من به یک جایی خورَد
٣-٩-٩٥ ٠٠:٠٠
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۲۵
آذر

خواستم سامان بگیرم، ای دریغا که نشد
خواستم آرام بگیرم، ای دریغا که نشد
خواستم با تو، کنارت نازنین دلدار من
مرهم این درد بی درمان بگیرم، ای دریغا که نشد
با خودم عهدی نوشتم گر جوابت بله بود
می شوم تنها غلامت، ای دریغا که نشد
گفته بودم گر بیایی خاک دامانت شود
سرمه چشمم همیشه تا بمیرم، ای دریغا که نشد
رفتی و پشتت به من کردی ندیده بی وفا
کاش راه میدادی تو اما، ای دریغا که نشد
ترسم از روزی که آیی گویمت حالا چرا
آن همه نذر و نیازم...، ای دریغا که نشد
١٤-٩-٩٥ ٢٢:٣٠
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۲۵
آذر

گیرم تو را بگیرند از من
با یاد تو در خاطر تنها چه کنند...
٢٢-٩-٩٥ ٢٣:٠٠
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۱۴
مهر

چرخ زدم، تاب زدم، طره بر آفتاب زدم
در دل خود من نگران، هی تپش و تاپ زدم
روح تویی، نور تویی، کعبه منظور تویی
ای ز تو من دور چرا، بر نگهت ساز زدم
١١-٧-٩٥ ٠٠:١٥
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام
۰۵
شهریور

گفتم برای چشمت شعری جدا نویسم
چند ساعتی گذشته، در چهره خیس خیسم
دستم به کاغذ است و فکرم پی نگاهت
آخر بگو چگونه عشق تو را نویسم
#سید_مجتبی_قاسمی

  • تخلص: بی نام